چپ دستان مهندسی آب تربت جام
دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, :: 17:20 ::  نويسنده : علی

من اگر می دانستم شبنم پاک نجابت

غرق امواج خروشان کدامین دریاست

یا که آغشته به احساس درختان کدامین باغ است

سرخی شرم کدامین سیب است

زینت چهره زیبای کدامین گلهاست

در پی اش می رفتم همه جا می گشتم تا بیابم او را 

سرو پا در پی بازآمدنش می دادم

تا مگربار دگر پیش چشمان پر از شهوت و نامحرم هر رهگذری

تاری از موی سر دختر این شهر نباشد پیدا

 

دو شنبه 10 آذر 1393برچسب:, :: 12:33 ::  نويسنده : علی

با هم باشید،اما بگذارید در با هم بودن شما فاصله ای باشد.......

و بگذارید نسیم در میان شما بوزد.......

یکدیگر را دوست بدارید،اما از عشق زندانی برای یکدیگر نسازید...

بگذارید عشق ،جایی،در ساحل روحتان باشد.....

پیمانه های یکدیگر را پر کنید،اما از یک پیمانه ننوشید.....

از نان خود به یکدیگر ارزانی کنید،اما از یک قرص نان نخورید...

با هم بخوانید و برقصید و شادکام باشید،اما به حریم تنهایی یکدیگر تجاوز نکنید.

قلبهایتان را به هم هدیه کنید،اما یکدیگر را به اسارت در نیاورید،

زیرا تنها دستان زندگی است که بر قلبهای شاما حاکم است....

در کنار یکدیگر باشید،اما نه چندان نزدیک،

...و درخت بلوط و سرو در سایه یکدیگر رشد نمیکنند

 بی ارزش ترین کلمه "انتقام"است… بگذاروبگذر.

 ارزشمندترین کلمه "بخشش"است… سعی خود را بکن.

 قشنگ ترین کلمه "خوشروئی"آست… راز زیبائی در آن نهفته است.

تمیزترین کلمه "پاکیزگی"است… اصلا سخت نیست.

 رساترین کلمه "وفاداری"است… سر عهدت بمان.

 تنهاترین کلمه "گوشه گیری"است…بدان که همیشه جمع بهتر از فرد بوده.

 محرک ترین کلمه "هدفمندی"است… زندگی بدون هدف روی آب است.

 

…. و هدفمندترین کلمه "موفقیت"است… پس پیش به سوی آن.

یک شنبه 9 آذر 1393برچسب:, :: 14:23 ::  نويسنده : علی


گله هارابگذار!
ناله هارابس كن!
روزگارگوش ندارد كه تو هي شِكوه كني!
زندگي چشم ندارد كه ببيند اخم دلتنگِ تو را...
فرصتي نيست كه صرف گله وناله شود!
تابجنبيم تمام است تمام!!
مهرديدي كه به برهم زدن چشم گذشت....
ياهمين سال جديد!!
بازكم مانده به عيد!!
اين شتاب عمراست ...
من وتوباورمان نيست كه نيست!!
***زندگي گاه به كام است و بس است؛
زندگي گاه به نام است و كم است؛
زندگي گاه به دام است و غم است؛
چه به كام و
چه به نام و
چه به دام...
زندگي معركه همت ماست...زندگي ميگذرد...
زندگي گاه به نان است و كفايت بكند؛
زندگي گاه به جان است و جفايت بكند‌؛
زندگي گاه به آن است و رهايت بكند؛
چه به نان
و چه به جان
و چه به آن...
زندگي صحنه بي تابي ماست...زندگي ميگذرد...
زندگي گاه به راز است و ملامت بدهد؛
زندگي گاه به ساز است و سلامت بدهد؛
زندگي گاه به ناز است و جهانت بدهد؛
چه به راز
و چه به ساز
و چه به ناز...
زندگي لحظه بيداري ماست...زندگي ميگذرد...
زندگی فرصت نیست تجربه ایست،
تا بدانیم،که حقیقت نیستیم!
“خاطره ایم”

چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:, :: 9:51 ::  نويسنده : علی

   طوایف جباره

      جابربن عبداله انصاری جد طوایف جباره

حدود پانزده سال قبل از هجرت پیامبر (ص)کودکی در مدینه از قبیله

(خزرج)بدنیا امدکه نام او را جابر گذارند.سیره نویسان نسب جابر را

چنین نوشته اند ((جابرابن عبداله ابن عمروبن(حرام)بن کعب ابن غنم

بن کعب بن سلمه))

"عبد اله ابن عمرو "پدر جابر از مردم مدینه و از طایفه (خزرج) بود وی در میان مردم مدینه از

نخستین کسانی است که قبل از هجرت پیامبر (ص) قبول اسلام کرد و در محل (عقبه اولا) با

پیغمبر (ص) بیعت نمود و جزء دوازده نفری است که از آنها به عنوان (نقباء) یاد می شود و در

مورد نسب مادر جابر چنین نوشته اند (نسیبته) دختر عقبه ابن عدی ابن سنان بن هابی یا (نابی)

بن زید بن حرام  این کعبه می رسند و در حقیقت عبد اله با دختر عموی پدرش ازدواج کرده

است .

پیکر تازه عبد اله بعد از 46 سال

جابرابن عبد اله نقل می کند از شهادت پدرم چهل و شش سال گذشت سیلی آمد و بر  اثر آن سیل

قبر پدرم ویران شد کنار قبرش رفتم و جسدش را تازه دیدم مانند کسی که در خواب است گیاه

(حرمل) ( اسپند) که بر روی پاهایش ریخته بودند تازه بود خواستم بوی خوشی بر بدنش بریزم

اصحاب گفتند او را به حال خود بگذار و تغییر مده و عده ای دیگر دیدند که عبد الله پدر جابر 

 دست خودرر ابر روی زخمی که در جنگ احد به او رسیده بود گذاشته است و خون بند آمد

محدث قمی این جریان را از واتقدی (مورخ معروف) چنین نقل می کند کمه جابرگفت پیکر پدرم

را در قبرش به گونه ای دیدم مکه گویا خوابیده است و هیچگونه تغییر نکرده بود .

سال رحلت جابر

معروف است که جابر ابن عبد الله انصاری آخرین نفر از اصحاب پیامبر (ص) بود . که در

سالهای بین 70 تا 80 هجری از دنیا رفت و در این مورد روایتی از امام صادق (ع) در اصول

کافی نقل شده است .

  

فرزندان جابر ابن عبد الله انصاری

 

بعضی برای جابر پنج فرزند نام برده اند که سه فرزند پسر به نامهای عبد الرحمن و محمد

و ..... دو فرزند دختر بنامهای میمونه وام حبیبه به خاطر نام پسرهایش کنیه او عبد الرحمن و

ابو محمد بود و گاهی اور ا ابو عبد اله می خواندند . جابر پس از پیامبر (ص) همواره در کنار

امامان معصوم و مورد احترام خاص آنان بود . عمر او بین 85 تا 95 سال بوده است .

 

نظر نگارنده:

 

طوایف عرب که به نام ایل جباره نام گذاری شده است و در شرق فارس زندگی می نمایند

فرزندان شیخ جناح و شیخ جناح فرزند محمد و محمد فرزند جناح و جناح از نژاد جابر و جابر

فرزند عبد اله و عبد اله ابن عمرو ابن حرام و حرام ابن کعب و کعب ابن غنم و غنم ابن کعب و

کعب ابن سلمته و سلمته فرزند خزرج و به نام طایفه خزرج معروف می باشند اعراب جباره

فرزند شیخ جناح و شیخ جناح فرزند شیخ جابر  عبد اله انصاری می باشد .

سه شنبه 13 اسفند 1392برچسب:, :: 12:56 ::  نويسنده : علی

 

یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:, :: 16:23 ::  نويسنده : علی

یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:, :: 13:38 ::  نويسنده : علی

پیشگویی های شاه نعمت الله ولی

در نیمسال گذشته، یکی از دانشجویانم ، مجموعه اشعار شاه نعمت الله ولی را که از اینترنت پیرینت کرده بود ، به من ارائه کرد. با بررسی آن و مراجعه به اسانید معتبر، دانستم که متأسفانه افراد سودجو و فاسد، با تحریف و جابجا کردن ابیات وی، اغراض سیاسی خود را دنبال کرده اند. لذا تصمیم گرفتم که اشعار وی را آنگونه که هست در وبلاگ خود منتشر نمایم بدون آنکه موضع خاصی نسبت به آن داشته باشم. البته برخی ابیات غیر مهم را حذف کرده و بجای آن نقطه چین نهاده ام.

از باب مقدمه می گویم که شاه نعمت الله ولی، از عرفای قرن هشتم و معاصرحافظ شیرازی بوده و95 سال عمر کرده است و مزار او در ماهان کرمان واقع است و شهید مطهری در جلد 14 مجموعه آثار خود؛ صفحه 577 او را اجمالاً توثیق کرده و او را از معاریف و مشاهیر عرفا خوانده اند که نسب به علی (ع) می برد. پیش بینی های او شامل وقایع دوران صفویه و بعد از آن می شود و اهمیت آن از این جهت است که صفویه، قرنها پس از مرگ او به قدرت رسیده اند.



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 30 بهمن 1392برچسب:, :: 11:18 ::  نويسنده : علی

شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, :: 10:7 ::  نويسنده : علی

مجلس سرگرم بودجه............

مردم سرگرم سبد کالا...........

پس چه کسی حواسش به ژنو است؟؟؟؟

دو شنبه 30 دی 1392برچسب:, :: 12:37 ::  نويسنده : علی
قاصدک شعر مرا از بر کن...
 
 
برو آن گوشهی باغ.....
 
سمت آن پریای زیبای قشنگ
 
که فرو خفته درخوابی چند.....
 
 
و بخوان در گوشش.....
 
و بگو باور کن .
 
 که دمی یاد تو از دل نرود.................
 
 
 
 
شنبه 28 دی 1392برچسب:, :: 12:17 ::  نويسنده : علی

علی ام عابدی از شهر داراب

رب آمد در دلم و گشت ارباب

رب من رب نباشد،من ربش خواند

خدایا رب تویی یارب، دریاب

سه شنبه 17 دی 1392برچسب:, :: 13:30 ::  نويسنده : علی

 

 

 

 

 

 

سه شنبه 3 دی 1398برچسب:, :: 12:35 ::  نويسنده : علی

به وبلاگdastchap خوشومدین امیدوارام روز خوشی داشته باشین و از این وبلاگ خوشتون بیاد  راستی نظر یادتون نره


من یک چپ دستم...!
با افتخار مي گويم من يك چپ دستم
 
در اقلیت بودن هم همیشه چیز خوبي بوده است. یکی از اقلیتهایی که همیشه به علت نامعلومی از اینکه جزو اونا هستم خوشحال بودم , چپ دستها هستند. متوجه شدم که 13 آگوست روز جهانی چپ دستها بوده. همین باعث شد که یاد یک سری مسائل در مورد چپ دست بودن خودم و دیگران بیفتم.
 در بسیاری فرهنگها در گذشته نه چندان دور چپ دستی یک جور مشکل محسوب می شده : 
در قدیم چپ‌دستی را عیب و علّت می‌دانستند. زمانی یک مرد ژاپنی حق داشت زن چپ‌دستش را طلاق بدهد. اسکیموها فکر می‌کردند که چپ دست‌ها جادوگرند. در زبان لاتینی چپ را sinister می‌گویند که به معنی شوم و نحس و بد یُمن است. در زبان فرانسوی برای دو واژه چپ و ناشی یک کلمه gauche بکار می‌رود و در زبان آلمانی کلمه linkisch به معنی چپ‌دست و آدم ناجور است.
آدمهای چپ دست معروف زیادی هم تو دنیا هستند. آدمهایی مثل فیدل کاسترو ,سیمون بولیوار, گاندی, ارسطو, نیچه و چارلی چاپلین,آنجلی ناجولی هم چپ دست بودند. تازه به این لیست می تونید اسمهایی از مارادونا تا قاتلهای معروف دنیا رو اضافه کنید. یک سایت هم هست که به این روز اختصاص داره.
شعرش هم جالبه " celebrate your Right to be Left-Handed!" 
یکی از جذابیتهای چپ دست بودن برای من موقع نوشتن سر کلاس درس و رفتن پای تخته است.
سه شنبه 3 دی 1392برچسب:, :: 11:27 ::  نويسنده : علی
یه ماهی گذشت ّپول ما ته کشید همان روزها بود که آشوب به غوغا کشید
وقتی دیدیم به ریشمان خنده ها میزنند همه را گفتیم بهر کودتاسری به دارالاماره زنند
شد آن روز نقطه ی عطف تعقییر ما های عمو تا آخر بخوان شعر ما
کمکمک شوقی بروی دل ها نشست فرمندارو مخصوصا نماینده کمر همت ببست
بعد آب و برق و گاز آمد غذا ازهزار آمد به نصف بعد نصف بازم عزا
ترم4ما آمدیم گفتیم دگر هست رو براه بعد یک ماه سیب زمینیو الویه آمد ز راه
فردی آمد نکته بین مثل شما بهش گفتم غریبه نیستی بین ما
های عمو من خود شنیده ام آها غارو قیر شکم بچه ها
آن فلانی آمدو رفت میدانی چرا چون مثال زنگ غافله شکمش می زد او راصدا
من چه فحشهایی شنیدم از شکم خویشتن ناسزا هایی که قابل به گفتن نیستن

 

سه شنبه 3 دی 1392برچسب:, :: 10:43 ::  نويسنده : علی
سحرگاه کنکور سال90بود وعده صبحانه ام کندن عسل بود
برای چیدنش رفتم سر درخت پرتغال خونی چنان نیش خوردم که رفتم تو گونی
چنان تست زدم با چشمان بسته همه گفتند چرا جومونگ اینجا نشسته
بهر حال بعد سه ماه چشم انتظاری عایدم شد سریال یه شارژهزاری
از انجا که از این آن و خودم گشتم دلگیر گفتم شماره 3080را از دانشگاه تربت بگیر
چنان گریختم از دیارخویش که گویی نبودم در آنجا سالهای پیش
خودم را مثل خولها به دریا زدم به دریا که نه به صحراو کوهها زدم
اتوبوس یک ساعت از شهر مشهد گذشت Gpsزدم دیدم از مرز کشور گذشت
برون را نگه کردم نوشته است فریمان خودم را مظلوم دیدم چون یتیمان
تو این احساس جایی بر دلت نشست که نه راه پیش داری نه برگشت
نه میدانستم چه میگویندو آنها من چه گویم از آنجا بود فهممیدم زبان دری را بایدپاس گویم
بهر حال آمدم نهضت سی ثبت نام نهادند پیش رویم چند فرم خام
در آن هر چه دل تنگم میخواست نوشتم ضمیمه گذاشتم در آن عکسهای زشتم
درآن روز از همه مردم شهر پرسیده بودم از هیچ کس سراغی ز نهضت نشنیده بودم
زدم زنگی به رئیس دانشکده کشاورزی ایشان هم از شنیدن لحنم شدند مسئول راه اندازی
من از ساختمانو سلفو خوابگاه گفتمی مرا مثل عزیز از دست داده به صبر خواندنی
   
   
   
   

ادامه شعر درباره مشکلات بخصوص غذا هست که جدا گانه خواهم نوشت.

سه شنبه 3 دی 1398برچسب:, :: 9:50 ::  نويسنده : علی

بچه های آب چیزی دیگرنددر مرام و فهم از باقی سرند

درشوخی با دیگران هر یک یلند

سر درس استاد(مهارت)را از رو می برند

اول ترم یه خودکارو دفتر میخرند

هرکجا میرند با خود میبرند

درکجای عالم این را دیده اند

برای پیوند زدن نردبان(سر کلاس) می برند

هرکدام دل را به دریایی زدست

هرکدام بینی گویی ازخودش هم بدتراست

من علی آن رسول هر دو دست چپیم

از برای خنده با خود نامه و چیز میبریم

آن یکی در درسهای ترم1وا مانده است

برای خواندن کتاب ارشد سازه ها آورده است

هرکه نشناسد راه و رسم ما

پس بداند مذهب رندان بود آیین ما

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

    درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.
    آخرین مطالب
    پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان چپ دست و آدرس dastchap.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





    نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 62
بازدید کل : 5857
تعداد مطالب : 16
تعداد نظرات : 46
تعداد آنلاین : 1